3-مهران


خودم هم درک نمی کنم....

 دوستم که اومد خونمون،قضیه ی محمد رو واسش تعریف کردم.

اونم نشست و شروع کرد به حرف زدن راجع دوستی و غیره.

خلاصه منو توی چتروم یاهو عضو کرد.اولش خیلی خوشم نیومد اما بعد از یه مدت معتاد شدم.

هر دفعه سراغ چتروم های جدید می رفتم و عضو میشدم.

تا اینکه خاله کوچیکه ی مامانم مُرد.دوتا بچه هم داشت.یه پسر یه دختر.

پسره اسمش مهران بود.تو نگاه اول عاشقش شدم.خداییش خوشگل و خوشتیپ بود.

یه کم که از مرگ خاله ی مامانم گذشت و بچه هاش آروم شدن،من به مهران نزدیک شدم.

به خواهر مهران هم گفتم که عاشق مهران شدم.اونم خیلی از اخلاق ها و علایق مهران رو واسم گفت.

خلاصه،رفتم توی یه چت روم دیگه عضو شدم و با احسان آشنا شدم.

وقتی احسان رو امتحان کردم،نارحت شد و بهم زدیم.

موبایل من سوخت و تا یه مدت بی موبایل بودم.

بعد رفتم و با یکی به اسم مهند دوست شدم.خیلی از مهند خوشم نمیومد.

همش لوس بازی در میاورد.هی میگفت من نمیتونم باهات ادامه بدم و اینا.

یه بار شمارمو خواست و منم شماره ی یه دوستامو به عنوان شماره ی خودم بهش دادم.

مهند منو به دوستم لو داد.شماره ی خونمونو از دوستم گرفت و... 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,ساعت 1:45 توسط Ani| |


Power By: LoxBlog.Com