خودم هم درک نمی کنم....
دوستم که اومد خونمون،قضیه ی محمد رو واسش تعریف کردم. اونم نشست و شروع کرد به حرف زدن راجع دوستی و غیره. خلاصه منو توی چتروم یاهو عضو کرد.اولش خیلی خوشم نیومد اما بعد از یه مدت معتاد شدم. هر دفعه سراغ چتروم های جدید می رفتم و عضو میشدم. تا اینکه خاله کوچیکه ی مامانم مُرد.دوتا بچه هم داشت.یه پسر یه دختر. پسره اسمش مهران بود.تو نگاه اول عاشقش شدم.خداییش خوشگل و خوشتیپ بود. یه کم که از مرگ خاله ی مامانم گذشت و بچه هاش آروم شدن،من به مهران نزدیک شدم. به خواهر مهران هم گفتم که عاشق مهران شدم.اونم خیلی از اخلاق ها و علایق مهران رو واسم گفت. خلاصه،رفتم توی یه چت روم دیگه عضو شدم و با احسان آشنا شدم. وقتی احسان رو امتحان کردم،نارحت شد و بهم زدیم. موبایل من سوخت و تا یه مدت بی موبایل بودم. بعد رفتم و با یکی به اسم مهند دوست شدم.خیلی از مهند خوشم نمیومد. همش لوس بازی در میاورد.هی میگفت من نمیتونم باهات ادامه بدم و اینا. یه بار شمارمو خواست و منم شماره ی یه دوستامو به عنوان شماره ی خودم بهش دادم. مهند منو به دوستم لو داد.شماره ی خونمونو از دوستم گرفت و...
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |